خرید از هوش میروم
خرید از بیپتونز
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی
که موهای خیسات را خدایان بر سینهام میریزند و مرا خواب میکنند
یک روزَمی که بوی شانهی تو خواب میبَرَدَم
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
معشوقِ جان به بهار آغشتۀ منی، هنگامهی منی
نَحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
میخوانم میخوانم میخوانم تو خواندنِ منی
باران که میوزد سوی چشمانم باران که میوزد باران که میوزد، تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم میکنم نمیبینمَم
اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟ من نیستم که ببینم ، نمیبیننمَم
معشوق جان به بهار آغشتۀ منی، هنگامهی منی
نَحرم کنند اگر همه میبینند که تو نگاهِ گلوگاهِ پنهانیِ منی
ببین تو مرا تا ته ببین، اگر تو مرا نبینی من هم نمیبینمم
اگر تو مرا نخوابانی من هم نمیخوابانمَم
تو شانه بزن
من هیچگاه نمیخوابم از هوش میروم
دیروز رفته بودم امروز هم از هوش میروم