تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم
نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم
چه کنم دور زمان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
چه خوشی عشق چه مستی
چو قدح بر کف دستی
خُنُک آنجا که نشستی
خُنُک آن دیده ی جان را
ز تو هر ذره جهانی
ز تو هر قطره چو جامی
چو ز تو یافت نشانی
چه کنم نام و نشان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
مرده بُدم مرده بُدم زنده شدم زنده شدم
گریه بُدم گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ز همه خلق رمیدم
ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه پدیدم
چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم
سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم
چه کنم تیر و کمان را
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را